به عنوان آموزگار و همینطور به عنوان آدمهای معمولی، ما گرایش به این باور داریم که جنسیت زن و مرد آنقدر متفاوت هستند که در واقع در مقابل هم قرار گرفتهاند. ما به جنسیت یک فرد به عنوان عامل مهمی برای درک استعدادها، تواناییها و موارد مورد علاقهی او نگاه میکنیم. ما فرض را بر این میگذاریم که با دانستن اینکه یک نفر دختر است یا پسر، دربارهی او بسیار میدانیم.
این نوع نگاه و فرض کردن، اشتباه است! دانستن جنسیت یک فرد، اطلاعات زیادی از نظر زیستی (بیولوژیک) دربارهی او به ما میدهد اما چیز زیادی از جنبههای دیگر آن فرد به ما نمیگوید. دانستن این که یک فرد زن است به ما نمیگوید که استعداد و توانایی ورزشی او مانند مارتینا ناوراتیلووا (قهرمان جهانی تنیس) است یا کسی که فقط جلوی تلویزیون لَم میدهد و مسابقات را تماشا میکند. همین طور دانستن این که یک نفر مرد است دربارهی اینکه او از نظر استعداد ریاضی در حد اینشتین است یا اینکه اصلا از ریاضیات واهمه و ترس دارد، هیچ چیز نمیگوید.
جنسیت، عامل پیشبینی کنندهی خوبی برای استعداد تحصیلی، موضوعات مورد علاقه و یا حتی ویژگیهای احساسی یک فرد نیست. همان طور که در تصویر شمارهی یک میبینیم، در واقع جنسیت، عامل بسیار غیر دقیقی برای
این نوع نگاه و فرض کردن، اشتباه است! دانستن جنسیت یک فرد، اطلاعات زیادی از نظر زیستی (بیولوژیک) دربارهی او به ما میدهد اما چیز زیادی از جنبههای دیگر آن فرد به ما نمیگوید. دانستن این که یک فرد زن است به ما نمیگوید که استعداد و توانایی ورزشی او مانند مارتینا ناوراتیلووا (قهرمان جهانی تنیس) است یا کسی که فقط جلوی تلویزیون لَم میدهد و مسابقات را تماشا میکند. همین طور دانستن این که یک نفر مرد است دربارهی اینکه او از نظر استعداد ریاضی در حد اینشتین است یا اینکه اصلا از ریاضیات واهمه و ترس دارد، هیچ چیز نمیگوید.
جنسیت، عامل پیشبینی کنندهی خوبی برای استعداد تحصیلی، موضوعات مورد علاقه و یا حتی ویژگیهای احساسی یک فرد نیست. همان طور که در تصویر شمارهی یک میبینیم، در واقع جنسیت، عامل بسیار غیر دقیقی برای
پیشبینی خصوصیات یک فرد است.
روابطی که پیشبینی ویژگیهای شخصیتی یک فرد را ممکن میسازند (روابط مرتبط) از 0 (بدون هیچ ارتباطی) تا 1 (کاملا مرتبط) ادامه دارند. بعنوان نمونه، ارتباط میان تولد و مرگ 1 است یعنی ارتباط کامل ِ این دو مورد به همدیگر. به این معنی که همین که یک فرد بدنیا میآید میتوان پیشبینی کرد که آن فرد روزی خواهد مُرد. هر چقدر رابطهی دو موضوع به 1 نزدیکتر باشد، آن رابطه، عامل پیشبینی کنندهی بهتری برای درک خصوصیات شخصیتی ِ افراد است.
رابطهی میان معدل نمرات در دبیرستان و کالج یا دانشگاه 0.6 است. این نشاندهندهی ارتباط تقریبا بالایی است و نشان میدهد که اگر معدل نمرات شما در دبیرستان بالا باشد، احتمال اینکه شما در دانشگاه دارای معدل نمرات بالایی باشید، زیاد است.
رابطهی میان جنسیت و میزان توانایی ِ کار با حساب و اعداد و همینطور تواناییهای مربوط به رشتههای شفاهی، 0.1 است. این یک رابطهی با درجهی بسیار پایین است. این درجهی پایین ِ ارتباط، به این معنی است که اگر ما بدانیم شما زن هستید یا مرد، نمیتوانیم بدانیم که میزان تواناییهای شما در حساب و کار با اعداد یا دروس شفاهی بالا است یا پایین یا متوسط.
تفاوتها چقدر زیاد هستند؟
حرفهای زیادی دربارهی تفاوتهای جنسیتی گفته شده و تحقیقات زیادی هم روی این موضوع انجام گرفته است. واقعیت این است که شباهت میان دختران بعنوان یک گروه ِ همسان ار یک طرف و پسران بعنوان یک گروه ِ همسان از طرف دیگر بسیار بیشتر است تا تفاوتهای میان این دو گروه.
تفاوتهای میان فرد فرد دختران یا فرد فرد پسران با هم، بسیار بیشتر از تفاوت میان یک دختر ِ میانگین با یک پسرِ میانگین است. با این حال ما گرایش به این داریم که این "دختر ِ میانگین" یا "پسرِ میانگین" را به فرد فرد ِ دختران یا فرد فرد پسران تعمیم بدهیم و نتیجهگیریهای کلّی کنیم. توجه داشته باشیم که این "میانگین"ها میتوانند بسیار گولزننده باشند. بعنوان مثال در نظر بگیرید:
میانگین درجهی حرارت در اوکلاهماسیتی 60 درجهی فارنهایت است. ولی این میانگین چیز زیادی دربارهی اینکه درجهی حرارت در یک روز مشخص چقدر میتواند باشد، نمیگوید. بخصوص که درجهی حرارت در این منطقه از 17- تا 113 درجهی فارنهایت تغییر میکند.
همینطور این که طبق ارزیابی کشوری پیشرفت تحصیلی (NAEP ) در سال 1992 ، امتیاز یک «دخترمیانگین» 17 ساله 297 از 500 بوده در مقابل 301 از 500 برای «پسر میانگین» 17 ساله، چیز زیادی در بارهي پیشرفت فرد فرد دختران و فرد فرد پسران در ریاضیات نمیگوید.
هنگامی که نتایج صدها طرح تحقیقاتی در مورد تواناییهای دختران و پسران در ریاضیات بررسی و جمعبندی شد، همانطور که تصویر شمارهی 2 نشان میدهد همسانی و همپوشانی کاملی میان نمرات ریاضی دختران و پسران بعنوان دو گروه وجود دارد. همانطور که تصویر 2 نشان میدهد، برخی از دختران مانند برخی از پسران در ریاضیات بسیارقوی هستند و از طرف دیگر برخی از دختران مانند برخی از پسران در این رشته بسیار ضعیف هستند. همپوشانی و شباهتها میان دختران و پسران بسیاربیشتر از تفاوتهای آنان است.
بطور کلی تفاوتهای جنسیتی، کوچکتر از تفاوتهای جمعیتی هستند. برای نمونه، ارزیابی کشوری(NAEP ) در سال 1992، با بررسی نتایج امتحانات رشتههای علوم طبیعی در سال آخر دبیرستان به این نتایج رسید: از مجموع 500 امتیاز، اختلاف میان گروه پسران و دختران اینطور بوده است:48 امتیاز تفاوت میان گروههای نژادی (نژاد سفید در مقابل آمریکاییهای آفریقاییتبار)19 امتیاز تفاوت میان نوع مدرسه (مدرسهی خصوصی در مقابل مدرسهی دولتی)11 امتیاز تفاوت میان جنسیت (مذکر و مونث)9 امتیاز تفاوت میان محل جغرافیایی (شمال شرقی و جنوب شرقی)
-Iافسانهها و واقعیتها
افسانهپردازی: زنان ِ "واقعی" دنبال ریاضیات نمیروند.افسانهپردازیهای مرتبط: دخترهای قشنگ و امروزی دنبال ریاضی نمیروند. کار حساب و اعداد مربوط به مردان است. زنان باید به دنبال رشتههای دیگر غیر از علوم طبیعی و ریاضی باشند.
نتیجه: دختران دبیرستانی که فکر میکنند ریاضیات یک "کار مردانه" است، کمتر در این رشته تلاش میکنند و موفقیت کمتری هم پیدا میکنند. دختران کمتر رغبت میکنند که مثل پسران به دنبال رشتهها و شغلهایی بروند که با ریاضیات سر و کار دارند، مانند علوم مهندسی یا فیزیک.
راه حلهاهمهی ما باید:از گفتن چیزهایی مثل اینکه "زنان در ریاضیات خوب نیستند" خودداری کنیم. در برابر گفتههای دیگران، دانشجویان و بزرگترها، وقتی که در مورد تواناییهای زنان با کلیشههای جنسیتی برخورد میکنند، اعتراض کنیم.نمونههای بسیاری از دختران و زنان موفق در رشتههای ریاضی و علوم تجربی را برای دانشآموزان و دانشجویان، ذکر کنیم، بخصوص آنها که در عین این موفقیت باصطلاح "امروزی" هم هستند.II افسانهپردازی: تفاوتهای میان دو جنس در ریاضیات بدلیل تفاوتهای زیستشناختی (بیولوژیک)است.
افسانهپردازیهای مرتبطنوعی "ژن ریاضی" وجود دارد که مربوط به جنسیت افراد است. این هورمونها هستند که نقش اصلی را بازی میکنند.
نتیجه والدین انتظارات کمتری از دخترانشان در درسهای ریاضی و علوم طبیعی دارند.بعضی از آموزگاران دلیل رفتارهای تبعیضآمیزشان را در مورد دختران به این "ژن ریاضی" نسبت میدهند. بیولوژی بعنوان دلیلی برای توجیه تعداد کمتر دختران در گروههای درسی ریاضی و موفقیت کمتر آنها در رقابتها و مسابقات به کار میرود.
راه حلها:همهی ما باید:متوجه این نکته باشیم که با اینکه دلیلی برای اثبات وجود یک "ژن ریاضی" وجود ندارد، دلایل بسیاری وجود دارد که نشان میدهند تمرین و کوشش، تواناییهای دختران (و پسران) را در دروس ریاضی و علوم طبیعی افزایش میدهد.به دانشجویان امکان این تمرین و کوشش را به میزانی که احتیاج دارند بدهیم.مطالب باصطلاح "علمی" را با دید انتقادی مطالعه کنیم و بدنبال این باشیم که چه چیزی واقعا علمی و مبتنی بر تجربه و آزمایش است و چه چیز فقط "اظهار عقیده".
-III افسانهپردازی:دختران از آموزگاران مونث بهتر میآموزند.افسانهپردازیهای مرتبط:سرمشقها و افراد نمونه برای دانشجویان، باید از همان جنسیت خود آنها باشند.نتیجه:بعضی از آموزگاران زن احساس میکنند که همین زنبودنشان برای تشویق شاگردانشان کافی است و به چیز دیگری نیاز نیست. بعضی از آموزگاران مرد تصور میکنند که قادر نیستند برای دختران کاری بکنند و ضرورتی هم برای تلاش بیشتر نیست.برخی از بزرگترها و دانشجویان احساس میکنند که دختران از شرکت در کلاسهایی که توسط آموزگاران مرد تدریس میشوند، خودداری میکنند.راه حلها:به دیگران توضیح بدهید که:تفاوتی میان کلاسی که توسط یک آموزگار مرد یا زن تدریس میشود وجود ندارد. این کیفیت تدریس است که مهم است نه جنسیت آموزگار.این که آموزگاران میان دانشجویانشان با جنسیتهای مختلف فرق میگذارند، هم مربوط به آموزگاران مرد میشود و هم آموزگاران زن. در حالیکه که آموزگاران زن و مرد میتوانند درس را همانقدر خوب (یا بد) تدریس کنند، اینکه دانشجویان هیچوقت زنی را که دروس ریاضی را تدریس کنند نبینند، فقط افسانهپردازیها را تقویت میکند.
-IV افسانهپردازی: لزومی برای توجه به تاثیر جنسیت و نژاد در رابطه با تحصیل دختران در رشتههای ریاضی و علوم طبیعی نیست.افسانهپردازیهای مرتبط: اگر روشی برای دختران سفید پوست نتیجه بدهد، همان روش برای دختران آفریقاییتبار و لاتینیتبار هم نتیجه میدهد.اگر روشی برای پسران آفریقاییتبار نتیجه بدهد، همان روش برای دختران آفریقاییتبار هم نتیجه خواهد داد.راه حلها:تحقیقات کمی دربارهی دختران آفریقاییتبار و لاتینیتبار و راههای تشویق آنها به دروس ریاضی و علوم طبیعی انجام گرفته است.این امکان وجود دارد که به دختران آفریقاییتبار و لاتینیتبار در کلاسها بیتوجهی میشود و آنها خودشان را نادیده شده میپندارند.راه حلها:بخواهید که اطلاعات و آمار، در رابطه با جنسیت و نژاد تجزیه و تحلیل شود.وقتی که به نتایج تحقیق نگاه میکنید، هم موارد تشابه و هم موارد تفاوت را جستجو کنید.وقتی که کلاس خودتان را تجزیه و تحلیل میکنید، ببینید که نقش جنسیت و نژاد چیست.گاهی توجهتان را فقط روی آمار مربوط به دختران آفریقاییتبار و لاتینیتبار متمرکز کنید.
چرا افسانهپردازیها برجای میمانند؟
علیرغم اثبات بیپایهگیشان، افسانهپردازیهای مربوط به جنسیت و نژاد بر جای میمانند. این افسانهپردازیها از کجا آمدهاند و چرا ادامهدار هستند؟ آنچه در پایین میآید فقط چند تا از دلایل را بیان میکند:
.I تاریخ افسانهپردازیهااین یک باور عمومی است که چون مردان تولیدکنندهگان اصلی در اجتماع مدرن امروز هستند، پس همیشه همینطور بوده است. در واقع در دورههای دور تاریخی وقتی که زنان بعنوان گردآورندهگان غذا، تولید کنندهگان اصلی اجتماع انسانی بودند، در اجتماعات مادرسالار، زنان دارای موقعیت بالای اجتماعی بودند، جایگاه برجستهای در نظام کشاورزی داشتند و بعنوان خدایان پرستش میشدند. تا قرن دوم پیش از میلاد بیشتر چهرههای مقدس در فرهنگ اروپایی جنسیت زنانه داشتند.
دربارهی چرایی تغییراتی که بعدا صورت گرفت تئوریهای متفاوتی وجود دارند. برخی مانند اِ. رید تحلیل میکنند که با تحول مالکیت خصوصی، زنان جایگاه خودشان را در نظام تولید اجتماعی و زندگی اجتماعی و فرهنگی از دست دادند. ارزش آنها هم همراه با موقعیت اجتماعیشان رو به افول گذاشت. برخی دیگر مانند دوبوار اینطور تحلیل میکنند که تغییر در موقعیت زنان زمانی صورت گرفت که نقش برابر مردان و زنان در امر تولید مثل تثبیت شد. ناپلئون میگوید:"زن دارایی ماست نه ما دارایی او. چون زن است که برای ما بچه میآورد، ما چیزی به او نمیدهیم. برای همین او دارایی ما و تحت تصرف ماست، مانند میوهی درخت که تحت تملک باغبان است."
در طول تاریخ برخی پژوهشگران همچنین از ظرفیت باروری زنان، درجهی پایین عقلی زنان را نتیجه گرفتهاند و سپس موضوع را به این طرف برگرداندهاند که استفاده از قوای عقلی، ظرفیت باروری زنان را کاهش میدهد. برای مثال:
"اینطور در نظر گرفته میشد که دانشجویان زن، رنگپریده و زرد رو، از نظر سلامتی آسیبپذیر و دستخوش انحرافات بزرگ بخاطر اختلالات قاعدگی هستند." (کلارک 1873 . تجدید چاپ در 1963!)
"زنی که از مغزش استفاده میکند، ابتدا توانایی مادر بودنش را از دست میدهد و امید اندکی وجود دارد که به چیزی غیر از یک آدم عجیب و غریب از نظر اخلاقی و سلامتی تبدیل شود." (هال 1905).
"زنان، به کودکان و افراد بَدَوی بیشتر شبیه هستند تا یک مرد بالغ متمدن." (لی بون1879).
در بعضی دورههای تاریخی اینطور گفته شده که زنان بهتر از مردان هستند. در دورههای دیگری گفته شده که مردان بر زنان برتری دارند. هر دو این ادعاها اشتباه هستند.
.II تاکید پژوهش بر روی تفاوتها
تحقیقات علوم اجتماعی بر روی پژوهش روی تفاوتها بنا شده است. از آنجا که ما بدنبال جنبههای مشترک جستجویی نمیکنیم، این جنبههای مشترک را پیدا نمیکنیم و برای همین دائماً یک تاکید مبالغهآمیز روی تفاوتهای میان دختران و پسران وجود دارد.
تاکید بر تفاوتها، در پایه و اساس ِ روش و تئوری پژوهش وجود دارد. در این روشها تفاوتها قابل اثبات هستند در حالیکه موارد تشابه چنین نیستند. مفهوم "تفاوتهای از نظرآماری مهم" (statistically significant differences) بطور گستردهای پذیرفته شده و استفاده میشود. مفهومی اینقدر کلی به نام "موارد مشابه از نظر آماری مهم" وجود ندارد. برای همین در یک مطالعهی پژوهشی، اگر شما تفاوتها را پیدا کنید، پس یک دستآوردی داشتهاید. پیدا کردن موارد مشابه در حال حاضر یک آلترناتیو و راه حل محسوب نمیشود، حتی اگر دادههای شما چیز دیگری بگویند.
وقتی که پژوهش بر روی تفاوتها تمرکز میکند، و وقتی که تنها تفاوتها هستند که گزارش میشوند، کلیشههای جنسیتی تقویت میشوند و ادامه پیدا میکنند.
.III کشش و جذابیت ِ سادهانگاری
پیچیدگی دشوار است، در حالیکه ساده کردن موضوع اینطور نیست. برای غلبه بر پیچیدهگی، ما به ساده کردن روی میآوریم. ما گرایش به طبقهبندی و دستهبندی داریم و قضاوتهایمان هم از روی همین طبقهبندیها است.
خیلی ساده است که در دام کلیشهها بیافتیم. وقتی که میبینیم زنی هنگام رانندگی، کاری احمقانه و غیر حرفهای میکند میگوییم "راننده زن است دیگر". ولی وقتی که میبینیم یک زن برندهی مسابقات اتوموبیلرانی میشود تعداد بسیار کمی از ما میگوییم: "آفرین! پس آن کلیشهی زن راننده اشتباه بوده است." برای همین است که کلیشهها تقویت میشوند ولی به ندرت مورد برخورد و چالش قرار میگیرند.
واقعی یا کلیشه؟
وقتی که به فردی، خصوصیاتی نسبت داده میشود که فقط بر اساس تعلق آن فرد به یک گروه بزرگتر استوار است، این یک کلیشه است. برای نمونه: فرض بر اینکه یک آفریقاییتبار ِ جوان و قد بلند حتما یک بسکتبالیست است یا یک دانشجوی آسیایی حتما در ریاضیات قوی است، هر دوی اینها بر اساس کلیشهها بنا شده اند.
این که یک کتاب، یک اسباببازی یا یک ابزار کار بصورت "برای پسران" یا "برای دختران" توصیف یا تصویر شود، احتمالا یک کلیشه است. برای نمونه: یک سِتِ ابزار شیمی که روی جعبهی آن فقط عکس پسرها قرار دارد. یک کتاب دربارهی دوران رشد که بصورت "برای پسران" دستهبندی شده لزوما کلیشهای نیست، هرچند که ممکن است برداشتهای کلیشهای در آن مطرح شده باشند.
References and Sources of Other Information:Clark, E. H. (1873). Sex in Education or Fair Chance for Girls. Boston: James R.Osgood. (Reprinted Arno Press, 1972).DeBeauvoir, S. (1964). The Second Sex. New York: Bantom Books.Hall, G. S. (1905). Adolescence. Vol. 20. New York: D.D. Appleton.Gould, S. (1981). The Mismeasure of Man. New York: W.W. Norton.Mullis, I.V.S., J.A. Dossey, E.H. Owen and G.W. Phillips (1993). NAEP 1992 MathematicsReport Card for the Nation and the States. Washington, DC: Office ofEducational Research and Improvement, U.S. Department of Education.Reed, E. (1975). Women’s Evolution. New York: Pathfinder Press.
پاتریشیا کمپل Ph.D و جنیفر ستورو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر