سه‌شنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۵

عقل و احساس

عقل به رانندهء چیره دستی می گویند که بلد باشد 5 حس تو را مثل سر نشین توی ماشین جا بدهد و بی آنکه ایشان را به سوی هستی و به سوی بلندی ها و بسوی جان براند. عقل فقط راننده است، وسیله است برای اینکه 5 حس تو را با هم و با احساس مردمان دیگر همساز کند. ؛ عقل به این درد می خورد که به تو قوانین رانندگی را بیاموزد تا تصادف نکنی و آسیب نبینی، پرواز می آموزد تا اگر تصادف کردی به دره پرتاب نشوی و نرم فرود بیایی ، شنا بیاموزد تا در آب های ژرف غرق نشوی . عقل برای این خوب است که احساست را لای پنبه بپیچد ، تا آب توی دل احساست تکان نخورد ، به وقت تشر می زند تا احساست آرام بگیرد و .... اگر عقل نداشته باشی تصادف می کنی و احساست درد می گیرد .
با اینهمه احساس مهم تر از عقل است. اگر عقل نداشته باشی احساست جریحه دار می شود ، اما اگر احساس نداشته باشی عقل اصلا به دردت نمی خورد!
عقلی که به احساس تو فضا ندهد و بارورش نکند ، عقلی که به خوردن و خوابیدن و یله شدن قانع باشد برای لای جرز خوب است
.

۱ نظر:

Maryam Nahidi گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.